آدم حسابی- نه


آدم حسابی، فحش خورش ملس است.

آدم حسابی- هشت


آدم حسابی حتی اگر جهنم برود به انتخاب خودش رفته است.

کفش

تقریبا هر روز کفش‌هام را واکس می‌زنم ولی همیشه کثیف و خاکی هستند؛ شاید چون خیلی تند و محکم راه میرم. وقتی محکم راه میرم احساس قدرت می‌کنم که خیلی خوب است ولی وقتی تند تند راه میرم حس می‌کنم شلخته شدم. بعضی وقت‌ها می‌شود همین‌طوری الکی الکی، بدون اینکه عجله داشته باشم یا کسی منتظرم باشد می‌دوم. عادت‌است دیگر.

از خاکی بودن کفش‌هام خجالت می‌کشم. معمولا وقتی میرم جلسه‌ای مهمانیی جایی کفش‌هام را قایم می‌کنم. چند وقت پیش دو سه‌ تا از این واکس‌های همراه خریدم و گذاشتم جاهایی که معمولا کفش‌هام استراحت می‌کنند؛ دم در ورودی دفتر یا پشت در سالن کلاس‌ها.

کفش‌هام معمولا کم عمر می‌کنند. مثلا همین کفشی که الان استفاده می‌کنم شاید دوماه بیشتر از عمرش نگذشته باشد ولی باید کم کم عوضش کنم. همین است که کفش مراسم ازدواجم را نمی‌پوشم.

مادرم تعریف می‌کرد که جوانی‌هاشان با پدر همین مشکل را داشته است. می‌گفت بیرون که می‌رفتیم من تقریبا پشت سر پدرت می‌دویدم. به اینجا که می‌رسد یک خورده ذوق می‌کند و می‌گوید البته من کنترلش کردم. الان دیگر این‌طور نیست. خانمم هم همین مشکلی که مادرم با پدر داشت را با من دارد.

این یادداشت در راستای این توییت که پاسخی است به این توییت نوشته شده است.