توهم و جنگ سی و سه روزه!

یکی دو روزی است کنار کار‌هایم یک بازی فلش استراتیژی را بازی می‌کنم. بازی کم حجم و در عین حال دقیقی است. در این بازی شما فرمانده‌ای هستید که دشمن قصد هجوم به خاک شما را دارد و شما با چینش دقیق نیرو‌های پدافندی و پیش‌بینی تحرک دشمن از این هجوم جلو گیری می‌کنید.

جالب بود که با چند مرتبه بازی کردن، خیلی از اصطلاحاتی که سید حسن در جنگ سی و سه روزه وضع کرده بود را در حد خیلی ابتدایی و ماکتی حس کردم؛ استراتیژی تطویر السلاح، معادلة دفع الثمن، المفاجئات و البته نامردی و نارو زدن‌های دشمن!

قبول دارم خیلی توهم می‌خواهد کسی همچین بازیی را با جنگ سی و سه روزه مقایسه کند اما اگر آن نفر تمام مدت جنگ سی و سه روزه را در خانه تنها بوده باشد و صبح تا شب و شب تا صبح خبرگزاری‌های دنیا را دنبال کرده باشد نه فقط بازی فلش را که حتی دعوایش را با دوستش و روابط محیط کارش را هم با جنگ سی و سه روزه می‌سنجد.

-------------------
ویرایش پس از انتشار:
با کمک صواریخ بعید المدا تمام کردم بازی را؛ صد و بیست شش هزار و نهصد امتیاز.

سُحمُر

می‌شود گفت لبنان چهار منطقه‌ی مهم دارد. جنوب و بقاع که دست شیعه‌ها است؛ بیروت که بین طوایف مختلف تقسیم شده است و شمال که دست سنی‌ها و مسیحی‌ها است.

هرکدام از این مناطق از چندین روستا تشکیل شده اند. می‌گویم روستا چون تعداد کم ساکنین و مدل خانه‌های ویلایی با باقچه‌های چند صد متری و بافت کوهستانی ما را یاد روستا‌های شمال خودمان می‌اندازد. شاید جالب‌ترین نکته‌ی این خانه‌های روستایی برای ما ایرانی‌ها بُتونی بودنشان باشد؛ بتون‌هایی که کم و بیش می‌شود آثار گلوله و بمب و خمپاره را درشان دید.

چند وقت زندگی کردن در یکی از همین خانه‌های بتونیِ تیر و ترکش خورده برای هرکسی کافی‌است تا زندگی‌اش گره بخورد با لبنان و لبنانی جماعت.